حوادث پس از عاشورا
حرم فلش - کد دعای فرج برای وبلاگ

فرازي ديگر از وقايع بعد از شهادت حضرت سيد الشهداء

آن نامردان به سوی خیمه‌های حرم امام حسین (علیه‌السلام) روی آوردند و اثاث و لباسها و شتران را به یغما بردند و گاه بانویی از آن اهل‌بیت پاك با آن بی‌شرمان بر سر جامه‌ای در كشمكش بود و عاقبت آن لعنت شدگان الهی جامه را از او می‌ربودند.(1)
دختران رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و حریم او از خیمه‌ها بیرون آمده و می‌گریستند و در فراق حامیان و عزیزان خود شیون و زاری می‌نمودند.
بعد از این اموال اهل‌بیت را با سر و پای برهنه و لباس به یغما رفته به اسیری گرفتند. و آن بزرگواران را از كنار پیكر امام حسین (علیه‌السلام) گذراندند. وقتی نگاه اهل‌بیت به كشته‌ها افتاد فریاد كشیدند و بر صورت خود زدند.(2)
بعد از به اسارت گرفتن اهل بیت، عمر سعد ملعون در میان یارانش فریاد كشید: چه كسی حاضر است كه اسب بر پشت و سینه حسین (علیه‌السلام) بتازد! ده نفر داوطلب شدند و پیكر مطهر امام حسین(علیه‌السلام) را با سمّ اسبان لگدكوب كردند.(3)
در عصر عاشورا عمر سعد سر مبارك امام حسین(علیه السلام) را با خولی بن یزید اصبحی و حمید بن مسلم ازدی نزد عبیداله بن زیاد به كوفه فرستاد و سرهای یاران و خاندان او را جمع كرده (كه هفتاد دو سر بود) و به همراهی شمر بن ذی‌الجوشن و قیس بن اشعث به كوفه فرستاد.(4)
سپس كشته‌های خودشان را جمع كرده و دفن نمودند ولی جنازه بی سر و زیر پای اسبان لگدكوب شده امام حسین (علیه‌السلام) و یارانش تا روز دوازدهم محرم عریان در بیابان كربلا بود تا این كه توسط قبیله بنی‌اسد و به راهنمایی امام سجاد (علیه‌السلام) دفن شدند.(5)
شب یازدهم محرم را گویا اسرای اهل‌بیت در یك خیمه نیم‌سوخته سپری نمودند در این رابطه در مقاتل چیزی از احوال اهل‌بیت (علیهم‌السلام) نقل نشده ولی می‌توان تصور كرد كه چه شب سختی را بعد از یك روز پر سوز و از دست دادن عزیزان و غارت اموال و اسارت و سوختن خیمه‌ها و اهانت‌ها و ... داشته‌اند.
عمر سعد ملعون در روز 11 محرم دستور حركت از كربلا به سوی كوفه را می‌دهد و زنان و حرم امام حسین (علیه‌السلام) را بر شتران بی‌جهاز سوار كرده و این امانت‌های نبوت را چون اسیران كفّار در سخت‌ترین مصائب و غم و غصه كوچ می‌دهند.(6)
شاعر عرب این مصیبت عظما را به رشته نظم در آورده:
"یصلى على المبعوث من ..."؛ این قضیه بسیار شگفت‌آور است كه مردم بر پیغمبر مبعوث كه از آل هشام است، تحیت و درود بر روح پاكش می‌فرستند و از طرف دیگر، فرزندان و خاندان او را به قتل مى‌رسانند!!(7)
در هنگام حركت از كربلا عمر سعد دستور داد كه اسرا را از قتلگاه عبور دهند. قیس بن قرّه گوید: هرگز فراموش نمی‌كنم لحظه‌ای را كه زینب دختر فاطمه (سلام‌الله علیها) را از كنار كشته بر خاك افتاده برادرش حسین عبور دادند كه از سوز دل می‌نالید ... و امام سجاد (علیه‌السلام) می‌فرماید: ... من به شهدا نگریستم كه روی خاك افتاده و كسی آنها را دفن نكرده، سینه‌ام تنگ شد و به اندازه‌ای بر من سخت گذشت كه نزدیك بود جانم بر آید و عمه‌ام زینب وقتی از حالم با خبر شد مرا دلداری داد كه بی‌تابی نكنم.(8)
(گویا اسرای كربلا را دوبار به قتلگاه می‌آورند، یك دفعه همان عصر روز عاشورا بعد از غارت خیمه‌ها و به درخواست خود اسرا و یك بار هم در روز یازدهم محرم هنگام كوچ از كربلا و به دستور عمر سعد و این كار عمر سعد شاید به خاطر این بود كه می‌خواست اهل‌بیت (علیهم‌السلام) با دیدن جنازه‌های عریان و زیر آفتاب مانده شكنجه روحی به اسرا داده باشد.)
بعد از این كه روز یازدهم محرم اسرا را از كربلا به سوی كوفه حركت دادند به خاطر نزدیكی این دو به هم روز 12 محرم اسرا را وارد شهر كوفه نمودند گویا شب دوازدهم را اسرا در پشت دروازه‌های كوفه و بیرون شهر سپری كرده باشند.
در اثر تبلیغات عبیدالله بن زیاد علیه امام حسین(علیه‌السلام) و خارجی معرفی كردن آن حضرت، مردم كوفه از این پیروزی خوشحال می‌شوند و جهت دیدن اسرا به كوچه‌ها و محله‌ها روانه می‌شوند و با دیدن اسرا شادی می‌كنند. ولی با خطابه‌هایی كه امام سجاد (علیه‌السلام) و حضرت زینب(سلام‌الله علیها) و سایرین از اسرا ایراد می‌كنند و خودشان را به كوفیان و مردم می‌شناسانند و به حق بودن قیام امام حسین (علیه‌السلام) اذعان می‌كنند شادی كوفیان را به عزا تبدیل می‌كنند.
در طول مدتی كه در كوفه و در میان مردم به عنوان اسیر جنگی حركت می‌كردند سرها بالای نیزه بود و اسرا در كجاوه‌ها جا داده شده بودند و آنان كه خیال می‌كردند اسرا از خارجیان هستند و بر خلیفه یزید عاصی شده‌اند، جسارت و اهانت می‌كردند، عده‌ای هم از نسب اسرا سؤال می‌كردند با این وضع وارد دارالاماره می‌شوند و در مجلس عبیدالله بن زیاد كه حاكم كوفه و باعث اصلی شهادت امام حسین، این ملعون جلوی چشم اسرا و مردم با چوب‌دستی به سر مبارك می‌زد و خود را پیروز میدان قلمداد می‌كرد و كشته شدن امام حسین (علیه‌السلام) را خواست خدا قلمداد می‌‌نمود.(9) ولی با جواب‌هایی كه از جانب حضرت زینب و امام سجاد (علیهما‌السلام) می‌شنید بیشتر رسوا می‌شد.


به خاكسپاری شهدای كربلا
پیكرهای مطهر شهدای كربلا سه روز بر روی زمین ماند تا این كه روز دوازدهم محرم قبیله بنی اسد برای به خاكسپاری شهدا وارد زمین پر بلای كربلا می‌شوند.
امام سجاد(علیه السلام) جهت تدفین و تشخیص شهدای كربلا مخصوصاً دفن پدر معصومش، حضرت امام حسین(علیه السلام) به حكم این ‌كه «امام را جز امام كسی تغسیل و تكفین و تدفین نمی‌كند» از راه اعجاز از كوفه و زندان ابن زیاد به كربلا آمد و پیكرهای مطهر شهدا را دفن نمود.
امام‌‌رضا(علیه‌السلام) در مناظره خود با پسر ابوحمزه فرمود: به من بگو آیا حسین بن علی (علیهماالسلام) امام بود؟ گفت آری.
فرمود: پس چه كسی امر دفن او را به عهده گرفت؟ گفت: علی بن الحسین(علیه السلام).
امام فرمود: علی بن الحسین كجا بود؟ گفت در كوفه نزد پسر زیاد زندانی بود اما بدون این كه آنها با خبر شوند به كربلا آمد و امر دفن پدر را سپری كرد و سپس به زندان برگشت.
امام رضا (علیه السلام) فرمود: كسی كه علی بن الحسین را قدرت داد كه به كربلا بیاید، پدرش را دفن كند و برگردد، مرا نیز می‌تواند به بغداد ببرد تا پدرم را كفن و دفن كنم در حالی كه نه در زندان هستم و نه در اسارت.(10)
حضور امام سجاد(علیه السلام) در كربلا و قتلگاه، یك امر غیر عادی و سؤال برانگیز است ولی قدرت خاصه و اعجازی كه خدا برای امامان معصوم، از جمله امام سجاد(علیه السلام) قرار داد، در چنین موردی لازم است. چرا ‌كه اولا طایفه بنی اسد برای شناسایی پیكرهای بی سر شهیدان كربلا و بدن‌هایی كه بر اثر تاخت و تاز سمّ اسبان دشمن و نیز شمشیر و نیزه‌ها، متلاشی گردیده، سخت حیران و سرگردان بودند و به خاطر ترس از بقایای احتمالی سپاه دشمن، شتاب در امر دفن داشتند و با گریه و زاری از همدیگر می‌پرسیدند و هیچ كدام هم واقعاً نمی‌شناختند.
در ثانی، امام معصوم را جز امام نباید كفن و دفن كند. ابوبصیر از امام صادق(علیه‌السلام) در وصایایی كه ابوجعفر باقر(علیه السلام) به آن بزرگوار كرده چنین روایت می‌كند: «وقتی كه من از دنیا رفتم، كسی غیر از خودت مرا غسل ندهد چرا كه امام را جز امام كسی غسل نمی‌دهد.»(11)
بنی‌اسد در آغاز مراسم تدفین، سواركاری را دیدند، پس، از ترس خود را پنهان كردند. پس از شناختن سوار، همه دور امام جمع شدند، تسلیت و تعزیت گفتند. امام به حكم «لانّ الامام لایلی امره الا الامام مثله»، شهدای بنی‌‌هاشم و انصار و اصحاب را معرفی كرد و خود به گودال قتلگاه رفت و صورت به رگ‌های بریده پدر نهاد و گریه‌های زیادی كرد. آنگاه چند قدم عقب‌تر، خاك را با دست خود كنار زد، قبری ساخته و لحدی آماده نمایان شد كه پیكر پدر شهید را در آن دفن و به خاك سپرد. (12) 

فرازي ديگر از وقايع بعد از شهادت حضرت سيد الشهداء

آتش زدن به خيا م (اهل بيت ( ع))
پس ازغارت خيمه ها  زنان را بيرون كرده وخيمه ها رابه آتش كشيدند پس سروپا برهنه وغارت زده ، گريه كنا ن بيرون آمدند

قال الراوي ثم اُخرج النساء من
 الخيمه و اَشعلوا فيها النار
فََخَرجن حَواسِرَ مُسْلَبات حافيات
باكيات
وقلن بحق الله اِلا ما مَرَرْتُم بِنا علي
 مَصرع الحسين عليه السلام

گفتند براي خدا ما را به قتلگاه حسين عليه السلام ببريد
وقتي كه زنان كشته ها را ديدند شيون كرده و به عزاداري پرداختند .

قـال فـوالله لااَنــسي زينــب بنـت علي
 عـليـه الســـلام:يَـنْدُب الحــــــسين
 عليه السلام ؛ وتُنادي بصوت الحزين و
قلب كئيب يا محمـداه صـلي عليك
 مـلائـكه السماء ، هذا حـسين مُرَمَّلُ
 بالـدِّماء مُقـطع الاعـضـاء وبَنـاتُـك
سَبـايا  ، الـي الله الـمُشـتَكي والــي
محــمد المــصطـفي والـي علـــي
 الـمــرتضي و الي فــاطمه الـزهرا و
الـي حـــــــــمزه سيـــــدالشهداء

راوي مي گويد بخدا قسم من زينب دختر علي عليه السلام را از ياد نمي برم كه براي حسين نوحه سرايي مي كرد وبا صداي حزن انگيزوقلبي غمگين مي گفت يا محمداء درود ملايكه آسمان برتو ،اين حسين است كه به خون آغشته واعضايش جدا شده ودخترانت اسيرند ،به خدا شكايت مي برم واز محمدمصطفي و علي مرتضي وفاطمه زهرا وحمزه سيدالشهدا داد خواهي مي كنم

هذا حسين مَجزوز الرأس من
 القفا ، مَسلوب العمامه والرداء

اين حسين است كه سرش از قفا بريد ه شده وعما مه وردايش غارت شده است

بابي مَن لا غا ئب فَيُرجي ولا جَريح
 فيُداوي بابي من نفسي لهُ الْفدا ء
بابي العطشان حتي مَضي بِاَبي
 مِن شَيبته تقطر با لدماء بابي
 مَن هو سبط نبي الهداي بابي محمد
 المصطفي بابي خديجه الكبري
بابي علي المرتضي بابي فاطمه
الزهراء سيد ه النساء بابي من
 رُدَّت عليهِ الشَّمس حتي صلي
قال الراوي فَاَبكَتْ والله كل عدو
 وصَديق
پدرم فداي كسيكه آنگونه ، نيست كه اميد به آمدنش باشد ،و مجروحي كه امكان مداوايش باشد پدرم فداي كسيكه، جانم فداي او، پدرم فداي آنكه تشنه از دنيا رفت، پدرم فداي كسي كه از موهاي سپيد سر و صورتش خون ميچكد پدرم فداي كسي كه پسر دختر پيامبر هدايت است پدرم فداي محمد مصطفي پدرم فداي خديجه كبري پدرم فداي علي مرتضي پدرم فداي فاطمه زهرا پدرم فداي كسي كه خورشيد بر او رد نمي شد ، تا نماز بگذارد، راوي مي گويد به خدا قسم هم دشمنان وهم دوستان را به گريه ا نداخت

اخي يا اخي اَيَّ المصائب اَشْتَكي  
  فِراقُك اَم هَتكي وذُلّي وغُربتي

اَمِ الثّوب مَسلُوبا اَمِ الجّسم عاريا
     اَمِ النحر منحورا بِسَيفَ صَقيلَه

اَمِ الظَّهر مَرضُوضَا ام الشَيبِ داميا
     ام الراس مرفوعا كَبَدْرِ الدَّجيه

ام الرَّحْل منهوبا ام المُهر ناعيا  
   ام الوجه مكبوبا بِحَّرِ الظهيره

اخي لَيْتَ هذا النَّحر كان بِمِنخزي 
 ويا ليت هذا السَّهم كان بِمُهجتي

برادرم اي برادرم از كدام يك از نا گواريها شكايت كنم ،از دوري تو يا بي احترامي
وخواري و تنهايي ا م از لباس غارت شده يا از بدن برهنه ، يا از گلوي بريده ا ت،ازپشت زخم خورده يا از مو ها ي سپيد خونين يا از سر بر دا شته شده از پيكر كه چون ماه درخشان شب چهارده ا ست ، از جهاز شتر چپا ول شده يا از اسب قاصد مرگ يا از چهره دگرگون شده از گرماي نيمروز، برادرم اي كاش اين بريدگي گلو از من بود واي كاش اين تير به قلب من اصا بت كرده بود. بوسيدن گلوي بريده برادر

ثُمَّ اِن الْحَوراء وَضَعَت فَمَها علي
نحر اخيها المَنحور و قَبَّلَت
مَوْضعاً لَم يُقَبِّله نبي و لا وصي
ولا اُمُّها الزهرا،

سپس حورا،(زينب كبري عليها السلام) لب خودرا بر گلوي بريده برادرخويش نهاد و جايي را بوسيد كه پيامبر (ص )ووصي علي(ع )ومادرش حضرت زهرا سلام ا لله عليها نبوسيدند

حضرت سكينه در قتلگاه

سپس سكينه جسد پدر را به آغوش كشيد. در اين هنگام عده اي از باديه نشينان جمع شد ند واورا از جسد ا مام عليه السلام جدا كردند. از حضرت سكينه نقل شده است در آن زمان از پدرم شنيدم كه مي فرمود:

شيعتي ما اِن شربتم ماء عذب فاذكروني
او سمعتم بغريب او شهيد فاندُوبوني
وانا السبط الذي من غير جرم قتلوني
و بجُرد الخيل بعد القتل عمدا سحِقوني
لَيتكم في يوم عاشوراء جميعا تنظروني
كيف اَسْتسقي لطفلي فأبوا ان يرحموني(الخ)

پيروان من ! هرگاه آب گوارا نوشيديد مرا ياد كنيد.
ويا اگر از غريب و شهيدخبري شنيديد براي من عزاداري كنيد
من فرزند دختر پيغمبرم كه بي هيچ جرمي مرا كشتند.
و بعد از كشتن با حركت اسبها بدنم را كو بيد ند.
اي كاش همه شما روز عاشورا بوديد ومي ديد يد.
كه چگونه براي كودكم آب خواستم اما آنها بي رحما نه سر باز زد ند .
از جمله عبارا تي كه از حضرت سكينه در گفتگو ي با پيكر پدر نقل شده اين ا ست.

يـا ابتــاه اُنــــظر الي رؤوسـنَا
 المكشوفه ، والي اكبادناَ الملهومه،
والي عمتي المضروبه

پدرم به سرهاي برهنه ما ودرون غمزده ما وبه عمه كتك خورده ام، نگاه كن .

فرياد ا لرحيل
دراين حال كسي فرياد زد. حركت مي كنيم
ُفقالت للسائق: يا هاذا بالله عليكم
 انتم اليوم مُقيمون اَم راحلون ؟
قال : بَل راحلون، قالت اِذا عَزَمتم
 بالرحيل فَسَيروا بهذا النسوة وَ
 اتْرُكوني عند والدي ابكي عليه
 فان مِتُّ سَقَطَ عنكم دَمي ، ولاذت
 بالحسين و وَاستجارَت به فَدَفَعها
.عنه و جذبها من جوار ا بيها

حضرت سكينه به سردسته آنها گفت: اي شخص شما را به خدا آيا امروز دراين سرزمين مي مانيد ويا از اينجا مي رويد؟ گفت: مي رويم ، فرمود: وقتي كه خواستيد برويد اين با نوان را ببريد ومرا نزدپدرم واگذاريد تا براو بگريم. اگر بميرم چيزي بر عهده شما نيست وبه حسين عليه السلام چسبيد وبه او پناه برد ا ما آنها ا ورا ازپيكر امام عليه السلام جدا و از كنار او دور كردند.

مطلب شايان ذكر
عمال ابن سعد اسيران را ود باربه قتلگاه بردند، يكبار روز عاشورا بعد از كشتن حضرت امام حسين عليه السلام وغارت وسوزاندن خيمه ها،كه حضرت زينب در آن زمان جد خود را مخاطب قرار داد و براي برادر مرثيه سرايي كرد وسكينه هم پيكر پدر را به آغوش كشيد واز آنچه رخ داده بود شكايت كرد پس نزديك قتلگاه منزل و بيتوته كردند.ويكبار هم روز يازدهم محرم بود كه آنه را در حاليكه سواره بودنداز كنارقتلگاه عبوردادند.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

لینک ثابت

تمامی حقوق مادی و معنوی " یا صاحب الزمان ادرکنی " برای " محمدباقر معصومی , اسماعیل زبردست " محفوظ می باشد!
طـرّاح قـالـب: شــیــعــه تـم
حرم فلش - کد دعای فرج برای وبلاگ