اذا تم العقل نقص الکلام .حكمت 71
ترجمه :هنگامی که عقل انسان کامل گردد ، گفتارش کوتاه می شود .
شرح: انسان ، هر اندازه که عقل و شعورش بیشتر شود و به سوی کمال برود ، به همان نسبت ، کمتر حرف میزند و در عوض بیشتر فکر میکند . کسانیکه زیاد حرف میزنند و جلوی زبان خودرا نمی گیرند ، عقلشان کم و فکرشان کوتاه است . به همین دلیل ، هنگام سخن گفتن ، درباره آنچه می گویند ، فکر نمی کنند ، و هر چه به زبانشان آید ، بدون فکر و اندیشه ، بیان می کنند.
اما بر عکس ، افراد عاقل ، تا زمانی که موضوعی را خوب بررسی نکرده اند ، و درباره خوب وبد آن نیندیشیده اند ، سخنی بر زبان نمی آورند . به همین دلیل ، شخص عاقل ، کمتر حرف می زند ، چون مقداری ازوقت خود را ، به فکر کردن در باره گفتاری که می خواهد بر زبان آورد ، می گذراند .
حضرت علی علیه السلام ، در جمله دیگری میفرماید :((زبان عاقل ، در پشت عقل او قرار دارد )) .
یعنی : شخص عاقل ، عقل خود را پیش از زبانش بکار می اندازد . ودر هر کاری ، اول فکرمیکند ، عقل و شعور خود را به کار می گیرد ، و هنگامی که به درستی سخن خود مطمئن شد ، زبان به گفتار می گشاید . در حالیکه شخص نادان ، پیش از آنکه فکر خود را بکار بیاندازد ، شروع به حرف زدن می کند ، و چه بسا که با سخنان بی معنی وحساب نشده اش ، هم خود وهم دیگران را به زحمت و ناراحتی دچار می سازد .
عجبت لمن انکر النشاه الاخری وهویری النشاء الاولی. حكمت 126
ترجمه: امیر المومنین حضرت علی علیه السلام میفرمایند در شگفتم ،از کسی که زندگی دنیا را می بیند ،و باز زندگی دنیای دیگر [آخرت] را قبول ندارد.
شرح:کسیکه با درک و دانایی،در زندگی این دنیا نظر کند،سراسر دنیا را، پر از نشانه هایی خواهد دید که از قدرت آفرینش خداوند حکایت میکنند. و کسیکه قدرت آفرینش خداوند را ،با عقل و بینش بررسی کند ، هرگز مسئله آخرت و زندگی پس از مرگ را انکار نخواهد کرد.
اگر ما ، با دقت و شعور و انصا ف ، به دنیای خود نگاه کنیم ، به روشنی می بینیم که انسان و حیوان وگیاه ، وبالاخره تمام موجودات زنده این دنیا ، از (( نیستی)) به وجود آمده اند ، پس خداوندی که قادر بوده است این زندگی واین همه موجودات زنده را ، از (( نیستی )) به (( هستی )) بیاورد ، باز هم قدرت آن را خواهد داشت که پس از مرگ و نابودی این موجودات ، یکبار دیگر آنها را زنده کند.
اگر در زندگی انسان دقت کنیم ، از یک نظر ، خواهیم دید که خداوند ، در همین دنیا هم ، ریشه و اصل زندگی انسانها را در دل خاک قرار داده ، و در وقت لزوم ، افراد بشر را ، از خاک به وجود آورده است.
ابتدا ، ریشه زندگی و اصل وجود ما ، در دل همین خاکهای بیابانی پنهان بوده است . از دل این خاکها ، گندم و برنج وسبزی و میوه و دیگر گیاهان خوردنی روئیده اند.قسمتی از این روئید نیها را ، پدر و مادر ما خورده اند. قسمت دیگری را نیز حیوانات خورده اند ، تا زنده بمانند و بزرگ شوند و به صورت غذای انسان در آ یند. یعنی پدر و مادر ما ، وقتی گوشت حیوانات را نیز خورده اند ، در حقیقت ، از غذایی استفاده کرده اند که اصل آن ، باز هم از خاک بوده است .
به این ترتیب ، پدر ومادر ما ، با خوردن خوراکی هایی ، که در هر حال ، از زمین بدست می آید ، به زندگی خود ادامه داده اند و بزرگ شده اند . بعد ، وجود ما ، همچون یک یاخته ، در پشت وشکم آنه ، پیدا شده است . آنگاه ما شروع به رشد کرده ایم ، صاحب دست و پا و چشم و گوش و مغز و سایر اعضاء بدن شده ایم و سرانجام ، به صورت یک انسان کامل ، از شکم مادر ، به این جهان قدم گذاشته ایم .
تمام این مراحل ، از وقتی که ذرات هستی ما ، در دل خاکها بوده اند ، تا وقتی که این ذرات به وجود پدر و مادر منتقل شده و سپس به صورت انسان در آمده است ، با قدرت آفرینش خداوند طی شده است .
پس میبینیم که خداوند ، قبلا ، یکبار قدرت خود را ، در همین دنیا ، نشان داده و ما را ، از خاک به وجود آورده است . به این ترتیب ، خدایی که چنین قدرتی دارد ، یکبار دیکر هم ، قادر به انجام این کار خواهد بود . یعنی ، وقتی ما بمیریم و به مشتی خاک مبدل شویم ، دوباره ، در قیامت ، خداوند ما را ، از دل خاکها بیرون می آورد ، و به ما (( هستی )) و زندگی میدهد ، تا برای رسیدگی به حساب کارهایمان ، در صف محشر آماده شویم.
پس چه بهتر و شایسته تر است که در کارهای نیک کوشاتر باشیم ، و برای خود در این دنیا یادی نیک و در آن دنیا توشه ذخیره کنیم .
نظرات شما عزیزان: