منم بنده ي اهل بيت نبي
ستاينده ي خاک و پاي وصي
غرقه دارم دو يار وفي
همانا که باشد مرا دستگير
خداوند تاج و لوا و سرير
خداوند جوي مي و انگبين
همان چشمه ي شير و ماء معين
اگر چشم داري به ديگر سراي
به نزد نبي و علي گير جاي
گرت زين بد آيد گناه منست
چنين است و اين دين و راه منست
برين زادم و هم برين بگذرم
چنان دان که خاک پي حيدرم
دلت گر به راه خطا مايلست
ترا دشمن اندر جهان خود دلست
نباشد جز از بي پدر دشمنش
که يزدان به آتش بسوزد تنش
هر آنکس که در جانش بغض عليست
ازو زارتر در جهان زار کيست
نگر تا نداري به بازي جهان
نه برگردي از نيک پي همرهان
همه نيکي ات بايد آغاز کرد
چو با نيکنامان بوي همنورد
از اين در سخن چند رانم همي
همانا کرانش ندانم همي
نظرات شما عزیزان: